شرطی سازی کلاسیک و یادگیری ناخودآگاه

یادداشت؛

شرطی‌سازی کلاسیک و یادگیری ناخودآگاه

شرطی سازی کلاسیک یک فرآیند یادگیری است و زمانی اتفاق می افتد که دو محرک با یکدیگر مرتبط می شوند تا یک پاسخ جدید در یک فرد (یا حیوان) ایجاد کنند.

خبرگزاری علم و فناوری لاکو، نوید فرخی؛ ایوان پتروویچ پاولف، دانشمند روسی، به کشفی دست یافت که درک ما را از نحوه یادگیری و رفتارهایمان تغییر داد. کار او در زمینه شرطی سازی کلاسیک سنگ بنایی در زمینه روانشناسی و فراتر از آن است. شرطی سازی کلاسیک یک فرآیند یادگیری است. این فرایند زمانی اتفاق می افتد که دو محرک با یکدیگر مرتبط می شوند تا یک پاسخ جدید در یک فرد (یا حیوان) ایجاد کنند. پاولف این پدیده را به طور تصادفی در حین تحقیق در مورد هضم غذا در سگ ها کشف کرد. او متوجه شد که سگ ها نه تنها با دیدن غذا، بلکه با دیدن دستیار آزمایشگاهی اش که به آنها غذا می داد، در دهان خود شروع به ترشح بزاق می کنند. این مشاهدات او را به آزمایش های بیشتر سوق داد.

پاولف در مشهورترین آزمایش خود از «زنگ» به عنوان محرک بی اثر استفاده کرد. در ابتدا صدای زنگ برای سگ ها معنایی نداشت. سپس درست قبل از دادن غذا به سگ ها شروع به زدن زنگ کرد. سگ ها پس از چندین بار تکرار این مسیله، فقط با شنیدن صدای زنگ شروع به ترشح بزاق می کردند. قسمت جالب ماجرا این بود که حتی اگر غذایی داده نمی شد هم ترشح بزاق ادامه داشت! به عبارت دیگر سگ ها یاد گرفته بودند زنگ را که قبلاً یک محرک خنثی محسوب می شد با غذا مرتبط کنند؛ یک محرک شرطی که به طور طبیعی و به طور خودکار واکنش ترشح بزاق را تحریک می کند.

چرا این کشف اینقدر مهم است؟ به چندین دلیل. قبل از هر چیز به این علت که یک مبنای علمی را برای درک چگونگی وقوع یادگیری فراهم کرد. قبل از پاولف، بیشتر مردم بر این باور بودند که تمام یادگیری ها نتیجه تفکری آگاهانه است. پاولف نشان داد که بیشتر یادگیری در واقع ناخودآگاه و خودکار صورت می گیرد.

این کشف پیامدهای گسترده ای داشت که فراتر از روانشناسی بود. برای مثال شرطی سازی در آموزش به معلمان کمک می کند تا بفهمند چگونه رابطه سازی می تواند یادگیری را تسهیل کند. در بازاریابی توضیح می دهد که چگونه شرکت های تولیدی می توانند بر رفتار مصرف کننده تاثیر بگذارند. در بهداشت ودرمان نیز زمینه را برای درمان فوبیا و اعتیاد (از طریق تکنیک های شرطی سازی) فراهم می کند. کار پاولف همچنین راه را برای تحقیقات بیشتر در روان شناسی رفتاری هموار کرد. بی اف اسکینر، دانشمندی که تحت تاثیر پاولف قرار گرفته بود، بعداً شرطی سازی فعال را وضع کرد تا بهتر بتوان درباره رفتارها را شناسایی کرد.

علاوه بر این، شرطی سازی کلاسیک به درک ما از احساسات انسانی کمک کرده است. این روش نشان می دهد که ترس ها یا ترجیحات خاص ما فقط انتخاب های منطقی نیستند، بلکه پاسخ های آموخته شده هستند. به عنوان مثال، اگر یک کودک توسط سگی گاز گرفته شود، ممکن است همیشه از سگ ها بترسد یا حس اضطراب نسبت به آنها داشته باشد. او در ناخودآگاه خود یاد گرفته است که سگ ها را با درد و ترس مرتبط کند.

در پزشکی درک شرطی سازی کلاسیک می تواند نتایج درمان را بهبود بخشد. به عنوان مثال اگر بیمار مصرف دارو را با یک تجربه منفی مرتبط بداند، ممکن است فقط با دیدن بطری دارو احساس بیماری کند. شناخت این ارتباط ها می تواند به رویکردهای درمانی موثرتری منجر شود.

کار پاولف همچنین در مفهوم نوروپلاستیسیتی (توانایی مغز برای سازماندهی مجدد خود با ایجاد اتصالات عصبی جدید) به کار می رود که برای درک یادگیری و بهبودی از آسیب مغزی بسیار مهم است. اهمیت شرطی سازی پاولف را می توان تا زندگی روزمره مشاهد کرد. این امر به ما کمک می کند عادت ها، سلیقه ها و ترس های خود را درک کنیم. همچنین نشان می دهد که چگونه محیط ما رفتارمان را به گونه ای شکل می دهد که حتی ممکن است خودمان از آن آگاه نبوده نباشیم. درک این مسیله می تواند منجر به تلاش های آگاهانه تر برای فضاسازی و طراحی محیطی برای شکل دهی به رفتار شود.

کشف شرطی سازی کلاسیک توسط ایوان پتروویچ پاولف نقطه عطفی در تاریخ علم است. این کشف پایه و اساس روانشناسی مدرن را بنا نهاد و نه تنها بر خود این رشته بلکه بر آموزش، بازاریابی، درمان و موارد دیگر نیز تاثیر مثبتی گذاشت. شرطی سازی کمک می کند تا درک کنیم که بسیاری از رفتارهای ما آموخته شده است و با درک فرآیندهای یادگیری می توانیم بهتر رفتارهایمان را کنترل کنیم.  قدرت یادگیری و پتانسیل تغییر را نباید کم اهمیت پنداشت.

 

Related Articles