شرایط اقامه دعوا در آیین دادرسی مدنی (راهنمای جامع)

شرایط اقامه دعوا در آیین دادرسی مدنی
اقامه دعوا در آیین دادرسی مدنی یعنی مطرح کردن یک خواسته در دادگاه، اما این کار به همین سادگی ها هم نیست و یک سری شرایط و قواعد خاص خودش را دارد. رعایت نکردن این شرایط ممکن است باعث شود دعوای شما به نتیجه نرسد و دادگاه قرار عدم استماع دعوا یا رد دعوا صادر کند. پس، شناخت این شرایط برای هر کسی که می خواهد سراغ دادگاه برود، خیلی مهم است.
فکر کنید یک مشکل حقوقی برایتان پیش آمده و می خواهید حق تان را از طریق دادگاه بگیرید. اولین کاری که باید بکنید چیست؟ این است که بدانید اصلاً دادگاه به چه شکایاتی رسیدگی می کند و چه چیزهایی از شما می خواهد. قانون اساسی کشورمان (اصل ۳۴) حق دادخواهی را برای همه به رسمیت شناخته، یعنی هیچ کس نمی تواند شما را از این حق محروم کند. اما خب، این حق مثل خیلی از حقوق دیگر، چارچوب و قواعدی دارد که برای حفظ نظم جامعه و جلوگیری از وقت گذرانی بی مورد در مراجع قضایی، قانونگذار تعیین کرده است. قانون آیین دادرسی مدنی، دقیقاً همین قواعد و تشریفات را مشخص می کند. اگر این شرایط را نشناسید و رعایت نکنید، ممکن است وقت و هزینه زیادی را از دست بدهید و آخرش هم دستتان به جایی بند نشود. در ادامه قرار است تمام این شرایط را با هم بررسی کنیم تا قلق کار دستتان بیاید.
مفهوم اقامه دعوا و اهمیت شناخت شرایط آن
اصلاً اقامه دعوا یعنی چی؟ به زبان ساده، اقامه دعوا یعنی وقتی یک نفر (که بهش می گیم خواهان یا مدعی) احساس می کنه حقش ضایع شده یا از دیگری طلب و خواسته ای داره، می ره سراغ دادگاه و رسماً از دادگاه می خواد که به موضوع رسیدگی کنه و حقشو بهش برگردونه. این خواسته اش رو هم توی یک فرم مشخصی به اسم دادخواست به دادگاه تقدیم می کنه.
حالا چرا شناخت این شرایط انقدر مهمه؟ هم برای کسی که شکایت می کنه (خواهان) و هم برای کسی که ازش شکایت شده (خوانده) دونستن این قواعد مثل داشتن یک نقشه راه می مونه. برای خواهان، این شناخت باعث می شه که از همون اول کار رو درست شروع کنه و از اشتباهات رایجی که ممکنه دعواشو به در بسته بکشونه، جلوگیری کنه. کسی که شرایط رو نمی دونه، ممکنه با یک دادخواست ناقص یا بدون پشتوانه قانونی، هم وقت خودش رو هدر بده، هم هزینه اضافی پرداخت کنه و هم در نهایت به نتیجه ای نرسه و دادگاه به دلیل نداشتن شرایط قانونی، دعوا رو رد کنه یا بهش رسیدگی نکنه.
قانونگذار هم بی دلیل این شرایط رو نذاشته. هدف اصلی این بوده که جلوی دعاوی بی اساس و بی منطق گرفته بشه، نظم سیستم قضایی حفظ بشه و حقوق همه طرفین دعوا رعایت بشه. یعنی نمی شه همینطوری الکی رفت دادگاه و از هر چیزی شکایت کرد؛ باید دعوا یک پایه و اساس محکم داشته باشه تا دادگاه وقت ارزشمندشو برای اون بذاره. پس، شناخت این شرایط کلید ورود به دنیای دادگستری و گرفتن حق و حقوقمون هست.
شرایط مربوط به خواهان (مدعی): ارکان اصلی و بنیادین
وقتی پای اقامه دعوا وسط می آید، خود کسی که شکایت می کند یعنی خواهان باید یک سری ویژگی ها و شرایط اساسی را داشته باشد تا اصلاً دادگاه به حرفش گوش کند. این شرایط مثل ستون های اصلی یک ساختمان می مانند؛ اگر نباشند یا درست نباشند، کل دعوا ممکن است فرو بریزد. سه تا از مهمترین این شرایط عبارتند از: ذی نفع بودن، اهلیت و سمت خواهان.
ذی نفع بودن خواهان
یکی از مهمترین شرایطی که خواهان باید داشته باشه، اینه که در دعوایی که مطرح می کنه نفع داشته باشه. یعنی چی؟ یعنی نتیجه اون دعوا، چه خوب و چه بد، باید به صورت مستقیم و شخصی روی زندگی و حقوق خودش اثر بذاره. ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی هم به این موضوع اشاره کرده و می گه: هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا نماینده قانونی آن ها رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.
پس، اگر دادگاه حکمی صادر کرد، این حکم باید به طور مستقیم برای خواهان فایده ای داشته باشه یا ضرری رو ازش دور کنه. اگه فقط یه کنجکاوی باشه یا نفعی برای شخص دیگه باشه، دادگاه بهش رسیدگی نمی کنه. مثلاً شما نمی تونید برید از همسایه کناریتون شکایت کنید که چرا تلویزیونش رو روشن می ذاره، چون این موضوع هیچ نفع مستقیم یا ضرری برای شما نداره، مگر اینکه سر و صداش انقدر زیاد باشه که آرامش شما رو به هم بزنه و ضرر مستقیم بهتون وارد کنه.
ویژگی های حیاتی نفع قابل قبول
نفعی که قانون دنبالش می گرده، باید چند تا ویژگی مهم داشته باشه:
-
موجود و فعلی بودن: نفعی که شما ادعا می کنید باید همین الان که دارید دادخواست می دید، وجود داشته باشه و واقعی باشه، نه اینکه بگید شاید در آینده برای من نفعی داشته باشه. نفع احتمالی یا آینده نگرانه به درد اقامه دعوا نمی خوره. مثلاً شما نمی تونید برید از همسایه تون شکایت کنید که ممکنه در آینده ساختمونش رو خراب کنه و به دیوار شما آسیب بزنه. باید این آسیب همین الان وارد شده باشه یا در شرف وقوع حتمی باشه.
-
شخصی و مستقیم بودن: این نفع باید مال خود خواهان باشه و مستقیم به خودش برگرده، نه به دوستش، همسایه اش یا کلاً شخص ثالث. یعنی شما نمی تونید به خاطر اینکه دوستتون از کسی طلب داره، برید دادگاه و به جای اون شکایت کنید. اگر هم ورثه هستید، تا وقتی مورث (همون کسی که ارث قراره ازش به شما برسه) زنده است، نمی تونید برای مطالبه ارثش شکایت کنید، چون نفع شما در اون ارث هنوز شخصی و مستقیم نیست، بلکه موکول به فوت مورثه.
-
مشروع و قانونی بودن: نفعی که شما به خاطرش شکایت می کنید باید از یک رابطه قانونی و شرعی نشأت گرفته باشه. اگه منفعتی که دنبالش هستید از یک کار غیرقانونی یا نامشروع باشه، دادگاه بهش رسیدگی نمی کنه و اصلاً اون رو به رسمیت نمی شناسه. مثلاً اگر از کسی بخواهید طلب قمار یا پول ناشی از خرید و فروش مواد مخدر را بگیرید، دادگاه چنین نفعی را مشروع نمی داند و دعوای شما را رد می کند.
اهلیت خواهان
به غیر از ذی نفع بودن، خواهان باید اهلیت هم داشته باشه. اهلیت یعنی چی؟ یعنی این توانایی و صلاحیت رو داشته باشه که بتونه حق و حقوقش رو خودش به تنهایی اجرا کنه و مسئولیت اعمالش رو بپذیره. قانون مدنی دو نوع اهلیت رو معرفی می کنه: اهلیت تمتع (یعنی توانایی دارا شدن حق) و اهلیت استیفا (یعنی توانایی اجرای حق). همه آدم ها از لحظه تولد اهلیت تمتع رو دارن، یعنی می تونن صاحب حق بشن؛ اما اهلیت استیفا فقط برای کسایی هست که عاقل، بالغ و رشید باشن.
حالا اگه کسی اهلیت استیفا رو نداشته باشه، بهش می گیم محجور. محجورین نمی تونن خودشون مستقیم اقامه دعوا کنن و باید یکی از طرفشون این کار رو انجام بده. محجورین سه دسته اند:
اشخاص فاقد اهلیت استیفا (محجورین)
-
صغیر (کودک): صغیرها کسانی هستند که هنوز به سن بلوغ قانونی نرسیده اند. اینها هم دو دسته می شوند:
- صغیر ممیز: این بچه کوچولوها با اینکه هنوز به سن بلوغ نرسیده اند، اما کم و بیش می تونن خوب و بد رو تشخیص بدن و منظور و قصد انجام کاری رو داشته باشن. مثلاً یک بچه 8 ساله که می تونه بفهمه داره چی می خره یا می فروشه، صغیر ممیزه. اما با این حال، کارهای مالی مهمی که انجام می ده به تنهایی معتبر نیست و نیاز به اجازه ولی یا قیم داره.
- صغیر غیرممیز: این دسته از کوچولوها اونقدر سنشون کمه که اصلاً نمی تونن چیزی رو تشخیص بدن و هیچ قصد و اراده ای ندارن. مثل یه نوزاد. کلاً هر کاری که بکنن، باطله و هیچ اثر حقوقی نداره. سن بلوغ قانونی هم که می دونید، برای دخترخانم ها 9 سال تمام قمری و برای آقا پسرها 15 سال تمام قمریه.
اگه صغیری بخواد دعوایی رو مطرح کنه، حتماً باید ولی (پدر یا جد پدری) یا قیمش از طرفش اقدام کنه.
-
مجنون (دیوانه): مجنون کسیه که قوای عقل و درک رو نداره و نمی تونه تصمیمات منطقی بگیره. مجنون ها هم دو دسته اند:
- مجنون دائمی: این بنده خداها همیشه در حالت جنون هستند و هیچ وقت به حال افاقه نمی رسند. تمام اعمال حقوقی این دسته از افراد کلاً باطله، حتی اگه به نفعشون باشه، چون اصلاً قصد و اراده ندارن.
- مجنون ادواری: این افراد گاهی اوقات دیوونه ان و گاهی اوقات هم سر عقل میان (یعنی حالت افاقه دارن). کارهایی که در حالت جنون انجام می دن باطله، اما اگه در حالت افاقه باشن و معامله ای انجام بدن، در صورتی که بقیه شرایط رو هم داشته باشه، معامله اش درسته. اگه برای کسی حکم حجر (ممنوعیت از تصرف در اموال) صادر شده باشه، فرض بر اینه که کارهای حقوقی اش در حالت جنون انجام شده، مگر اینکه خلافش ثابت بشه.
برای مجنون هم مثل صغیر، ولی یا قیمش باید از طرفش اقامه دعوا کنه.
-
سفیه (غیررشید): سفیه کسیه که عاقل و بالغه، اما توی مسائل مالی دست و دلش می لرزه و نمی تونه درست تصمیم بگیره. یعنی مال و اموالشو بدون فکر و منطق هدر می ده و توانایی حفظش رو نداره. مثلاً کسی که پول زیادی رو بیهوده خرج قمار می کنه یا مدام تو معاملات ضرر می کنه، ممکنه سفیه باشه. سفیه توی کارهای مالی خودش نمی تونه به تنهایی تصمیم بگیره، اما توی کارهای غیرمالی مثل ازدواج یا طلاق، محدودیت نداره.
زمانی سن ۱۸ سالگی رو اماره رشد می دونستند، یعنی می گفتند هرکی ۱۸ سالش بشه، رشده. اما الان دیگه اینجوری نیست و باید رشد هر شخص به صورت مصداقی بررسی بشه. البته هنوزم کسایی که بالای ۱۸ سال هستن، فرض بر اینه که رشید هستن، مگر اینکه خلافش ثابت بشه. اگه سفیهی بخواد دعوای مالی مطرح کنه، باز هم ولی یا قیمش باید از طرفش اقدام کنه.
خلاصه، ولی قهری (پدر و جد پدری)، قیم (کسی که دادگاه تعیین می کنه) و در بعضی موارد سرپرست، نقش مهمی در اقامه دعوا برای این محجورین دارند و باید طبق قانون از حقوق اون ها دفاع کنن.
سمت خواهان
حالا فرض کنید خواهان ذی نفع و دارای اهلیت هم هست. شرط سوم اینه که سمت داشته باشه. یعنی چی؟ یعنی دادگاه باید بدونه که آیا اون شخص اصلاً حق و اجازه داره که این دعوا رو مطرح کنه یا نه؟ چه کسی حق طرح دعوا را دارد؟
انواع اشخاص دارای سمت
-
اصیل: حالت عادی اینه که خود شخص ذی نفع که اهلیت هم داره، میاد و دعواشو مطرح می کنه. به این شخص می گیم اصیل. یعنی خودش صاحب اصلی حق و ذی نفع اصلی نتیجه دعواست.
-
نماینده: بعضی وقت ها، خود شخص اصیل نمی تونه یا نمی خواد توی دادگاه حاضر بشه یا به لحاظ قانونی اجازه این کار رو نداره. در این جور مواقع، یک نفر دیگه به نمایندگی از اون دعوا رو مطرح می کنه. نماینده خودش ذی نفع مستقیم توی دعوا نیست، بلکه فقط به خاطر اصیل وارد قضیه می شه. نماینده ها چند دسته اند:
- نمایندگی قانونی (قهری): این نمایندگی رو قانون تعیین می کنه و ربطی به اراده افراد نداره. مثلاً پدر و جد پدری نماینده قانونی صغیر هستند یا مدیر شرکت نماینده قانونی شرکته.
- نمایندگی قراردادی: این یکی با قرارداد بین دو نفر به وجود میاد. معروف ترین مثالش وکیل دادگستریه که با عقد وکالت، نماینده موکلش می شه و به جای اون کارهای حقوقی رو انجام می ده.
- نمایندگی قضایی: در این حالت، دادگاه به دستور قانون یک نفر رو به عنوان نماینده تعیین می کنه. مثل قیم برای محجورین (که قبلاً گفتیم)، یا مدیر تصفیه برای ورشکسته ها.
-
قائم مقام: قائم مقام با نماینده فرق می کنه. قائم مقام کسیه که جای اصیل رو می گیره و خودش هم مستقیماً از نتیجه دعوا نفع می بره. یعنی حقوق و تکالیف اصیل به او منتقل شده. قائم مقام ها هم دو دسته اند:
- قائم مقام عام: معروف ترین مثالش ورثه هستند. وقتی یک نفر فوت می کنه، ورثه اش جانشین اون می شن و تمام حقوق و تکالیف مالیش به اون ها منتقل می شه. مثلاً اگه پدری از کسی پولی طلب داشته و فوت کنه، فرزندانش (ورثه) می تونن به قائم مقامی پدرشون برای گرفتن اون پول شکایت کنن.
- قائم مقام خاص (منتقل الیه): این نوع قائم مقامی وقتی پیش میاد که یک حق خاص به شخص دیگه ای منتقل بشه. مثلاً اگه شما یه ملکی رو بخرید، حالا شما قائم مقام خاص فروشنده هستید و می تونید برای گرفتن سند اون ملک، دعوا مطرح کنید.
یه نکته مهم اینجا هست که باید یادتون باشه: فرق اصلی نماینده و قائم مقام در اینه که نماینده خودش هیچ نفع مستقیمی توی دعوا نداره و فقط به نفع اصیل می جنگه، اما قائم مقام مستقیماً توی نتیجه دعوا ذی نفع و سهیمه.
شرایط مربوط به موضوع دعوا (مورد ادعا)
تا اینجا در مورد شرایط کسی که دعوا می کنه یعنی خواهان حرف زدیم. حالا بریم سراغ چیزی که خواهان داره به خاطرش شکایت می کنه، یعنی موضوع دعوا یا مورد ادعا. این هم باید یک سری شرایط خاص خودش رو داشته باشه تا دادگاه بهش رسیدگی کنه.
منجز بودن مورد دعوا
یکی از اصلی ترین شرایط مربوط به موضوع دعوا، منجز بودن اونه. منجز یعنی چی؟ یعنی قطعی و حتمی بودن. حقی که شما ادعاش رو می کنید باید در زمان اقامه دعوا، به طور قطع و یقین وجود داشته باشه و تحققش به هیچ چیز دیگه ای وابسته نباشه. اگه وجود حق شما به یک شرط یا اتفاق دیگه موکول شده باشه، بهش می گیم حق معلق یا مشروط و نمی تونید برای مطالبه اون، همین الان دادگاه برید.
اهمیت این موضوع توی بند 9 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی هم اومده که میگه اگه دعوا ظنی یا احتمالی باشه، دادگاه بهش رسیدگی نمی کنه. یعنی اگه حق شما هنوز به طور کامل به وجود نیومده و معلق به یک اتفاق دیگه است، شما نمی تونید برای اون دعوا مطرح کنید.
بذارید با چند تا مثال روشن ترش کنیم:
-
مثال ارث: شما نمی تونید تا وقتی پدر یا مادرتون زنده هستند، برای گرفتن ارث تون شکایت کنید. چرا؟ چون حق شما به ارث، تازه بعد از فوت اون ها منجز می شه و الان فقط یک حق احتمالیه. اگه قبل از فوت مورث، دعوایی با این عنوان مطرح بشه، دادگاه اون رو رد می کنه.
-
مثال پول مشروط: فرض کنید دوستتون به شما قول داده اگه توی کنکور قبول بشید، 20 میلیون تومن بهتون می ده. تا وقتی نتیجه کنکور نیومده و شما قبول نشدید، نمی تونید برای گرفتن اون 20 میلیون تومن شکایت کنید. حق شما برای دریافت پول، مشروط به قبولی در کنکور و هنوز منجز نشده.
-
مثال چک موجل: اگه شما یک چک داشته باشید که تاریخ سررسیدش برای دو ماه دیگه باشه (یعنی چک موجل)، نمی تونید همین الان برای نقد کردنش به دادگاه مراجعه کنید. حق شما برای مطالبه پول چک، منوط به رسیدن تاریخ سررسیده و تا اون موقع، این حق موجل (یعنی به تأخیر افتاده) و قابل مطالبه نیست. هرچند حق منجزه ولی مطالبه اش به آینده موکول شده.
اگه شما برای حقی که هنوز منجز نشده یا معلقه دعوا طرح کنید، دادگاه به دلیل فقدان شرایط قانونی، دعوای شما رو رد می کنه و بهش رسیدگی نمی کنه. پس باید حواس تون باشه که حقتون کامل و قطعی شده باشه و به قول معروف، همه چیز سرجاش باشه.
سایر شرایط قانونی و شکلی طرح دعوا (موانع رسیدگی به دعوا)
علاوه بر اون سه تا شرط اصلی (ذی نفع بودن، اهلیت و سمت) و منجز بودن موضوع دعوا، یک سری شرایط دیگه هم هستن که باید حواسمون بهشون باشه. این ها رو می تونیم موانع رسیدگی به دعوا هم بنامیم، چون اگه رعایت نشن، دادگاه به دعوامون رسیدگی نمی کنه یا قرار رد دعوا صادر می کنه. ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی هم به این ایرادات اشاره کرده. بیاید با هم ببینیم این شرایط دیگه چی هستن.
مشروع بودن مورد ادعا
یکی از مهمترین نکات اینه که موضوع دعوایی که مطرح می کنید، باید مشروع و قانونی باشه. یعنی چی؟ یعنی اون حقی که دنبالش هستید، نباید از یک کار غیرقانونی یا خلاف شرع نشأت گرفته باشه. دادگاه به هیچ وجه از حقوقی که از روابط نامشروع یا فعالیت های غیرقانونی به دست اومدن، حمایت نمی کنه.
مثلاً:
-
اگه دو نفر با هم سر قمار شرط بندی کرده باشن و یکی برنده بشه، نمی تونه برای گرفتن پول بردش به دادگاه بره. چرا؟ چون قمار از نظر قانون و شرع، نامشروعه و دادگاه به چنین دعوایی رسیدگی نمی کنه.
-
مطالبه پولی که بابت خرید و فروش مواد مخدر یا مشروبات الکلی به دست اومده، توی دادگاه قابل مطالبه نیست، چون این فعالیت ها از اساس غیرقانونی و نامشروع هستن.
-
حتی اگه موضوع دعوا مشروع باشه، ولی نفع شما از اون نامشروع باشه، باز هم دادگاه بهش رسیدگی نمی کنه. مثلاً اگه کسی مالی رو به شما هبه (ببخشه) کنه، تا وقتی که اون مال رو قبض نکردید (یعنی به دست نگرفتید)، نمی تونید برید دادگاه و مطالبه قبض اون رو بکنید. چون نفع شما از هبه، منوط به قبضه و تا وقتی قبض صورت نگرفته، نفع شما کامل و مشروع نیست.
عدم اعتبار امر مختوم
این یکی خیلی مهمه! بهش میگن اعتبار امر قضاوت شده یا اعتبار امر مختوم. یعنی چی؟ یعنی اگه یک دعوایی قبلاً توی دادگاه مطرح شده، همه مراحلش رو طی کرده و در موردش حکم قطعی صادر شده، دیگه نمی تونید همون دعوا رو با همون شرایط و همون طرفین، دوباره توی دادگاه مطرح کنید. دادگاه به چنین دعوایی رسیدگی نمی کنه و قرار رد دعوا رو صادر می کنه.
فلسفه اش هم کاملاً منطقیه؛ اگه قرار بود هر کسی هر چند بار که دلش خواست یه دعوا رو مطرح کنه، دیگه هیچ وقت به پرونده ها رسیدگی نمی شد و بی نظمی مطلق حاکم می شد. البته اگه شما به حکم قطعی صادر شده اعتراض دارید، راه های قانونی خودش رو داره. می تونید از طرق تجدیدنظرخواهی، فرجام خواهی یا حتی اعاده دادرسی (در شرایط خاص) به اون حکم اعتراض کنید، نه اینکه یه پرونده جدید برای همون موضوع باز کنید.
عدم انقضای مهلت قانونی طرح دعوا
برای بعضی از دعاوی، قانون یک مهلت خاصی رو برای طرحشون تعیین کرده. به این مهلت ها میگن مرور زمان. اگه شما توی این مهلت قانونی اقدام به طرح دعوا نکنید و بعد از تموم شدن اون مهلت، دادخواست بدید، دادگاه ممکنه به همین دلیل از رسیدگی به دعوای شما خودداری کنه و قرار رد دعوا رو صادر کنه. خیلی مهمه که قبل از اقدام به شکایت، مطمئن بشید که آیا برای دعوای شما مرور زمان یا مهلت خاصی وجود داره یا نه و در صورت وجود، حواس تون باشه که از اون مهلت نگذشته باشه.
صلاحیت دادگاه رسیدگی کننده و تعیین صحیح خوانده
شاید خیلی ساده به نظر بیاد، ولی اینکه دعواتون رو توی کدوم دادگاه مطرح می کنید، خیلی خیلی مهمه. هر دادگاهی صلاحیت رسیدگی به هر دعوایی رو نداره. ما دو نوع صلاحیت داریم:
-
صلاحیت ذاتی: این مربوط به نوع دادگاهه. مثلاً دادگاه حقوقی به دعوای کیفری رسیدگی نمی کنه یا دادگاه خانواده به دعوای ملکی رسیدگی نمی کنه. اگه دعوا توی دادگاه با صلاحیت ذاتی اشتباه مطرح بشه، دادگاه قرار عدم صلاحیت ذاتی صادر می کنه و پرونده رو به دادگاه صالح می فرسته.
-
صلاحیت محلی: این مربوط به محدوده جغرافیایی دادگاهه. مثلاً دعوای ملکی معمولاً باید توی دادگاهی مطرح بشه که ملک اونجا قرار داره. اگه دادگاه صلاحیت محلی برای رسیدگی نداشته باشه، خوانده می تونه به این موضوع ایراد بگیره و دادگاه هم قرار عدم صلاحیت محلی صادر می کنه.
پس قبل از اینکه دادخواست بدید، خوب تحقیق کنید که کدوم دادگاه (از نظر نوع و محل) برای رسیدگی به دعوای شما صلاحیت داره.
و یه چیز دیگه که بند 4 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی هم بهش اشاره کرده، اینه که شما باید خوانده دعوا رو دقیق و صحیح مشخص کنید. یعنی اون کسی که شما ازش شکایت دارید، باید درست معرفی بشه. اگه ادعای شما اصلاً متوجه اون شخصی که به عنوان خوانده معرفی کردید نباشه، یا مشخصاتش اشتباه باشه، خوانده می تونه به این موضوع ایراد بگیره و دادگاه هم به دعوای شما رسیدگی نمی کنه. پس حواس تون باشه که تیرتون رو درست نشونه بگیرید!
یادتون باشه که رعایت همه این شرایط مثل پر کردن پازل می مونه. اگه حتی یک قطعه اش هم گم باشه، تصویر کامل نمی شه و به نتیجه ای که می خواید نمی رسید.
برای اینکه این نکات بیشتر توی ذهنتون جا بگیره، بیایید یک جدول مقایسه ای از شرایط مربوط به خواهان و مورد ادعا داشته باشیم:
دسته بندی شرایط | شرط | توضیح مختصر | پیامد عدم رعایت |
---|---|---|---|
خواهان (مدعی) | ذی نفع بودن | خواهان باید نفع شخصی، مستقیم، موجود و مشروع در نتیجه دعوا داشته باشد. | صدور قرار رد دعوا |
اهلیت | خواهان باید عاقل، بالغ و رشید باشد (اهلیت استیفا). | صدور قرار رد دعوا | |
سمت | خواهان باید اصیل، نماینده (قانونی، قراردادی، قضایی) یا قائم مقام (عام، خاص) باشد. | صدور قرار رد دعوا | |
موضوع دعوا | منجز بودن | حقی که مورد ادعاست باید قطعی و حتمی باشد و به هیچ شرط یا امری معلق نباشد. | صدور قرار رد دعوا |
مشروع بودن | مورد ادعا باید قانونی و شرعی باشد و از روابط نامشروع نشأت نگرفته باشد. | صدور قرار رد دعوا | |
سایر شرایط | عدم اعتبار امر مختوم | دعوا نباید قبلاً در مورد آن حکم قطعی صادر شده باشد. | صدور قرار رد دعوا |
عدم انقضای مهلت | دعوا باید در مهلت قانونی (در صورت وجود) مطرح شود. | صدور قرار رد دعوا | |
صلاحیت دادگاه | دعوا باید در دادگاه صالح (ذاتی و محلی) مطرح شود. | صدور قرار عدم صلاحیت | |
تعیین صحیح خوانده | خوانده دعوا باید به درستی مشخص و معرفی شده باشد. | صدور قرار رد دعوا |
نتیجه گیری و توصیه های پایانی
همانطور که دیدید، اقامه دعوا در آیین دادرسی مدنی، مثل قدم گذاشتن توی یک مسیر پرپیچ و خمه که هر قدمش نیاز به دقت و آگاهی داره. از ذی نفع بودن و اهلیت و سمت خواهان گرفته تا منجز و مشروع بودن مورد دعوا و رعایت نکات شکلی مثل صلاحیت دادگاه و درست معرفی کردن خوانده، همه و همه مثل آجرهای یک بنای محکم هستند. اگه یکی از این آجرها کج گذاشته بشه یا اصلاً نباشه، کل بنا ممکنه فرو بریزه و پرونده تون به نتیجه نرسه.
هدف اصلی این همه قانون و قاعده هم اینه که جلوی بی نظمی و سواستفاده گرفته بشه و دادگاه ها فقط به دعاوی رسیدگی کنن که واقعاً ارزش وقت گذاشتن رو دارن و بر پایه اصول حقوقی استوارن. نادیده گرفتن حتی یکی از این شرایط می تونه منجر به صدور قرارهای مثل عدم استماع دعوا یا رد دعوا بشه و فقط وقت و هزینه شما رو هدر بده.
پس، اگر یک مشکل حقوقی دارید و فکر می کنید باید برای گرفتن حق تون به دادگاه مراجعه کنید، بهترین و عاقلانه ترین کار اینه که قبل از هر اقدامی، حتماً با یک وکیل دادگستری یا مشاور حقوقی متخصص مشورت کنید. این کار بهتون کمک می کنه که با چشم باز وارد این مسیر بشید و از همون ابتدا، دادخواست تون رو درست و اصولی تنظیم کنید و تمام شرایط قانونی رو رعایت کنید. یک وکیل کاربلد، مثل یک راهنما، می تونه شما رو از پیچ و خم های قانونی عبور بده و احتمال موفقیت تون رو به شکل چشمگیری بالا ببره. یادتون باشه، پیشگیری بهتر از درمان است، این جمله توی مسائل حقوقی حتی پررنگ تر هم میشه.